فرار کرد که به جبهه برود.بعد از دوروز برگشت.
دیدم رنگش زرد شده وبه خودش می پیچید.گفتم چی شده؟
گفت:رفتم به رزمنده ها خون اهدا کنم گفتند خیلی لاغری،
نمی تونی خون بدی..منم دوتا وزنه سنگین به پاهام بستم و رفتم روی باسکول و...
بعد که حال اومد رفت جبهه و برنگشت...
جاویدالائر شد.
به نقل ازمادرجاویدالاثر«نظر رنجبر»